Point Books Toward در باب حکمت زندگی
ISBN: | 964448407X (ISBN13: 9789644484070) |
Edition Language: | Persian |
Arthur Schopenhauer
Paperback | Pages: 277 pages Rating: 4.23 | 1149 Users | 203 Reviews
Identify Regarding Books در باب حکمت زندگی
Title | : | در باب حکمت زندگی |
Author | : | Arthur Schopenhauer |
Book Format | : | Paperback |
Book Edition | : | Anniversary Edition |
Pages | : | Pages: 277 pages |
Published | : | by نیلوفر |
Categories | : | Philosophy. Nonfiction. Unfinished |
Rendition Supposing Books در باب حکمت زندگی
شوپنهاور در این کتاب به آموزههای زیادی درباره زندگی و ارتباط ما با دیگران و حتی ارتباط ما با خودمان میپردازد و مابین حرفهایش از سخنهای دیگر فیلسوفان هم وام گرفته است تا موضوع روشنتر شود. در کل میتوان گفت با اینکه شوپنهاور یکی از برجستهترین فیلسوفان است. اما نثر و نوشتههایش معروف به سادگیست. طوری که در مقایسه با دیگر کتابهای فلسفی بسیار راحتتر میتوان با آن ارتباط نزدیکی با نویسنده احساس کرد و همین موضوع، درک نوشتههایش را سادهتر و خواندنش را لذت بخشتر کرده است.این کتاب در شش فصل به شرح زیر نوشته شده است:
تقسیمبندی موضوع
درباره آنچه هستیم
درباره آنچه داریم
درباره آنچه مینماییم
اندرزها و اصول راهنمای عمل
درباره تفاوتهای سنین گوناگون
Rating Regarding Books در باب حکمت زندگی
Ratings: 4.23 From 1149 Users | 203 ReviewsRate Regarding Books در باب حکمت زندگی
به نسبت اینکه یه کتاب فلسفی خصوصاً نقد فلسفی بود خیلی نثر خوبی داشت. حالا دعاشو باید به جون شخص نویسنده بکنیم یا مترجم یا جفتشون به هر حال خیلی نثر خوبی داشت. انگار داشتی داستان میخوندی. شوپنهاور خیلی رک منطقی و با دیدی همه جانبه و بیطرفانه در مورد مسائلی که طرح میکرد حرف میزد. به حدّی هم این خصوصیاتش قوی بودن که من قشنگ فرض میکردم یه وختایی جلوم نشسته داره همینجور حرف میزنه. :دی حتّی تن صداشم میتونستم تصوّر کنم. :دی جالب اینه که نظریاتش با این همه سالی که گذشته و با توجّه به فرهنگ زمانهی خودشبرای من ازون دست کتاباست که وقتی میخونمش زمان از دستم در میره
سرنوشت ورق ها را در هم می آمیزد و ما بازی می کنیم. اما برای منظور فعلی تشبیه زیر از همه مناسب تر است. زندگی مانند بازی شطرنج است :ما نقشه ای می ریزیم اما اجرای آن مشروط به حرکتهایی است که رقیب به دلخواه می کند. این رقیب در زندگی (سرنوشت ) است. تغییراتی که بدین منوال در نقشه ی ما ایجاد می شود چنان بزرگ است که عملا خطوط اصلی نقشه را دیگر نمی توان تشخیص داداین کتابی است ارزشمند که لازم است نه یک بار که به تناوب خوانده شود و همین طور که از متن کتاب آوردم امان از سرنوشت که هر چه بریسیم پنبه می کند
چگونه است که تنهایی/ قرص ماه را بزرگتر میکند/ تنهایی/ تنهایی/ این را بلندترین شاخه خوب میفهمد (غلامرضا بروسان)شاید بتوان بنیادیترین نگرش شوپنهاور را درباب انسان و نحوهی زیستنش در این تکهشعر از غلامرضا بروسان خلاصه کرد. خمیرمایهی نظریهپردازی او دربارهی سعادت آدمی تنهایی و جداییگزینی انسان است به این معنا که وی معتقد است انسانِ سعادتمند ضرورتاً در تنهایی و دوری از دیگران است که میبالد و پرورده میشود چراکه بیگفتوگو بخش عمدهای از آدمیان بیارزش و سطحی و کممایهاند و نمیتوان از نشستنوبرخاستن با آنها
دوستانِ گرانقدر به انتخاب نوشته هایی از این کتاب را برایِ شما عزیزان در زیر مینویسم---------------------------------------------برایِ سعادت در زندگی آنچه هستیم یعنی شخصیتمان به یقین نخستین و مهمترین امر است زیرا دائم و در همهٔ شرایط تأثیرگذار است و دستخوشِ سرنوشت نیست و کسی نمیتواند آن را از ما سلب کند**********************************ما باید آنچه در خورِ شخصیتِ ماست بیاموزیم و مقامِ اجتماعی شغل و روشی از زندگی را برگزینیم که با شخصیتمان هماهنگ باشد**********************************آنچه هستیم
این کتاب فوقالعاده خوب بود. واقعیت را بخواهید با خواندن ریویوی امیر لطیفی عزیز کرم خواندن این کتاب بدجور به جانم افتاد. خیلی دوست داشتم بخشهایی از ریویو او را دوباره اینجا کپی کنم (با نام خودش) ولی فکر کردم کار قشنگی نباشد. پس اگر این کتاب را نخواندهاید دو کار انجام دهید اول ریویو مذکور را بخوانید و بعد هم در اسرع وقت کتاب را.********************************************************************************به طور کلی فرزانگان همهی دورانها پیوسته یک چیز را گفتهاند و سفیهان که در همهی اعصار اکثریت
یک. در اتاقِ کارِ شوپنهاور دو مجسمه از کانت و بودا قرار داشته که بنابر گزارشات حساسیت وسواسگونهای بر گَردگیریِ آنان به خرج میداده است. فلسفهی شوپنهاور بر همین دو مجسمه بنا شد. به عبارت دیگر اساساً دو موضوع در اندیشهاش محوریت دارد: نخست اراده است که در راستای تکمیلِ فلسفهی کانت و در تقابلِ اندیشهی هگل قرار داردمرکزیت دوم که مرتبط با بودا است رنج می باشد. شوپنهاور بر خلاف اغلب فلاسفهی همعصرش(همچون کانت یا هگل) هم بر زبانهای دیگر مللِ اروپا مسلط بود و هم به آن کشورها مسافرت میکرد و خود را در معرض
0 comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.